جوکر این روزها بخوبی دیده و فهمیده شده است. مردمی که خودشان را در آینهی جوکر میبینند با او همدردی میکنند. جوکر، داستان فرزند این سرزمین است که به دست پدر خویش دیوانه شده است. سرمایهدار و تمدار کلان این شهر، مادر (نماد همیشگی طبیعت، سرزمین، قلمرو و کشور) را خدمتکار خویش ساخته است امّا این مرد زورمند، عاشق سرزمین میشود و به وی میکند، شیرهاش را میمکد و تفالهی طبیعت را به گوشهای پرتاب میکند.
ادامه مطلب
درباره این سایت